یکی از جوانان علاقەمند به تحولات مصر از من خواست نظرم را درباره‌ی مقاله‌ی دکتر راغب سرجانی که در وبسایتش تحت عنوان «والله اعلم بالظالمین» منتشر شده است بیان کنم؛ پیش از همه از دکتر راغب و تمام کسانی که در این زمینه، قلم‌فرسایی کرده‌اند تقدیر و تشکر می‌کنم، اما بسیاری از این افراد زمانی که از چارچوب دعوت خارج می‌شوند و به بحث علمی می‌پردازند، مرتکب خطای علمی بزرگی می‌شوند. دکتر راغب فردی است که در تاریخ مطالعاتی دارد، اما داشتن این تخصص، صلاحیت پرداختن به احکام فقهی و وارد شدن به نصوص قرآن و سنت را به او نمی‌دهد تا بتواند در فقه سیاسی اظهار نظر کند. ابزار دعوت‌گر و تاریخدان به کلی با ابزارهای فقیه و پژوهش‌گر تفاوت دارد اما کفه‌ی فقهی و پژوهشی از آن‌جایی که با ترازوی علمی سنجیده می‌شود، سنگین‌تر است امری که عامه‌ی مردم آن را درک نمی‌کنند و چه بسا نظری را دریافت کنند و آن را فوراً بپذیرند این در حالی است که ممکن است صاحب آن در باب فقه و مباحث علوم شرعی چندان مورد اعتماد نباشد. 

در این‌جا ایرادی که بر دکتر راغب وارد است آن است که او به حوزه‌ی احکام فقهی وارد شده است، در حالی که یقیناً شایستگی آن را ندارد و گمان نکنم خود او هم روزی چنین ادعایی کرده باشد. از جمله‌ مسایلی که در مقاله‌ی خود آورده است خلط بین موضع رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- پیرامون ظالم کافر و ظالم مسلمان است؛ او می‌گوید: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در برابر اولی شمشیر کشید، اما درباره‌ی دومی به صبر، سمع و طاعت سفارش کرده است. 

این سخن مغالطات زیادی دارد و ناآگاهی نویسنده از نصوص قرآن و سنت را می‌رساند. اگر دکتر راغب قدری به خود زحمت می‌داد و این مبحث را دنبال می‌کرد – نه در کتاب‌های فقهی و تفسیر – بلکه کافی بود کتاب «زاد المعاد» امام ابن قیم را مطالعه می‌کرد و می‌دید که ایشان جهاد را به سیزده نوع تقسیم کرده است که سه نوع آن مربوط به جهاد با ظالمان و بدعت‌گزاران است که اگر توانست با دست منکر را تغییر دهد و در غیر این صورت با زبان و در صورت عجز با قلب خود از آنان بیزاری جوید. [نگا: زاد المعاد؛ ۳/۹ – ۱۱]. 

دکتر راغب جنگ مسلحانه را با جهاد خلط کرده است، غافل از اینکه قتال یکی از انواع جهاد است؛ جهاد یعنی اینکه مؤمن تمام تلاش خود را برای ایستادگی در برابر ظالم به کار بندد خواه این ظالم کافر باشد یا مسلمان. 

شگفتا! کسی که مردم را به سمع و طاعت از چنین ظالمی دعوت می‌کند، فراموش کرده است که این حدیث به صراحت بیان می‌کند که چنین کسانی بد‌ترین مردم و شیاطین روی زمین هستند که در لباس انسان جای گرفته‌اند. آیا در ابتدا به ظلم آنان اذعان کردید و دانستید که آنان با نص حدیث نبوی عملاً شیاطین هستند؟ 

حال می‌خواهیم نگاهی علمی به احادیثی داشته باشیم که مدافعان سمع و طاعت از حاکم – و لو ظالم – به آن استناد می‌کنند. از جمله‌ی آن احادیث حدیثی است که ابی سلام از حذیفه بن یمان روایت کرده است که ایشان فرمود: 

 «قلت: یا رسول الله، إنا کنا بشر فجاء الله بخیر، فنحن فیه فهل من وراء هذا الخیر شر؟ قال: نعم، قلت: هل وراء ذلک الشر خیر؟ قال: نعم، قلت: فهل وراء ذلک الخیر شر؟ قال: نعم، قلت: کیف؟ قال: یکون بعدی أئمة لا یهتدون بهدای ولا یستنون بسنتی وسیقوم فیهم رجال قلوبهم قلوب الشیاطین فی جثمان إنس، قال: قلت: کیف أصنع یا رسول الله إن أدرکت ذلک؟ قال: تسمع وتطیع للأمیر وإن ضرب ظهرک، وأخذ مالک، فاسمع وأطع». 

به رسول خدا گفتم:‌ ای رسول خدا ما مردم شروری بودیم و خداوند خیر و نیکی را برای ما فرستاد آیا پس از این خیر، شرّی خواهد بود؟ فرمود: آری. گفتم: آیا پس از این خیر شری خواهد بود؟ فرمود: آری. برای بار سوم هم این سؤال را تکرار کردم و ایشان پاسخ داد: آری. گفتم: چگونه؟ فرمود: پس از من پیشوایانی بر سر کار خواهند آمد که از هدایت من خارج می‌شوند و سنت مرا به باد فراموشی می‌سپارند. در میان آنان کسانی خواهند بود که دل‌هایشان همانند دل‌های شیاطین در پیکر انسان است. گفتم:‌ ای رسول خدا! اگر آن زمان را دیدم چه کنم؟ فرمود: از امیرت اطاعت کن اگر چه بر پشتت تازیانه زند و مالت را ببرد تو بشنو و فرمان ببر. 

این حدیثی است که دکتر راغب و دیگران به آن استناد کرده‌اند. قسمت اضافی حدیث این جملات است: از امیرت اطاعت کن، اگر چه بر پشتت تازیانه زند و مالت را ببرد تو بشنو و فرمان ببر. امام دارقطنی این قسمت را ارسال می‌داند. [حدیث مُرسَل به حدیثی می‌گویند واسطه‌ی بین راوی و معصوم افتاده باشد.]

در حدیث دیگری نیز آمده است: «من رأى من أمیره شیئا یکرهه، فلیصبر فإنه من فارق الجماعة شبرا فمات فمیتته جاهلیة»؛ هر کس از امیر خود کار ناپسندی مشاهده کرد، باید صبر کند. زیرا کسی که یک وجب از جماعت دور شود به مرگ جاهلی مرده است. استناد به این حدیث و احادیثی از این قبیل که در باب صبر بر امرا و اطاعت از آنان وارد شده است و مانعین مخالفت با حاکم ظالم و خروج شرعی بر او در هنگام ظلم و بی‌عدالتی با مردم به آن استناد می‌کنند؛ اما فراموش کرده‌اند که اصطلاح امیر در دوران نبوی به فرمانده‌ی لشکر اطلاق می‌شد نه والی و حاکم و رئیس حکومت. اطاعت از فرمانده در هنگام جنگ مقتضیات و مقاصد و مکانیسم‌های ویژه‌ای که دارد که به طور کلی با شورا و نظارت بر حاکم و مخالفت با وی در مسایل مربوط به صلح و آبادانی تفاوت دارد. احکام میدان جنگ به طور کلی با احکام دوران صلح متفاوت است و این احادیث از حالت جنگ حکایت دارد که فقه دیگری می‌طلبد. در هنگام جنگ مردم بیشتر می‌توانند بر اختلاف نظر با فرمانده‌ی خود صبر و بردباری داشته باشند؛ زیرا در رویارویی با دشمن و در صف جنگ قرار دارند. به همین خاطر فقها معتقدند که در جنگ، «حدود شرعی» اجرا نمی‌شود. اما حاکمان دوران صلح باید با اراده‌ی امت انتخاب شوند و بر امت واجب است در هنگام انجام عملی که مخالف شرع است آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنند. فرمانده‌ی جنگی هم که در نصوص آمده است تنها در صورتی که به معروفی فرمان دهد، فرمانش پذیرفتنی است اما اگر به معصیت امر کند، قابل اطاعت نیست. به عنوان مثال یکی از فرماندهان، دستور داد کسانی را که از اطاعت او سرپیچی می‌کنند بکشند؛ آتشی روشن کرد و گفت: آنان را در آتش اندازید. مگر رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به شما دستور نداده است که از من اطاعت کنید؟ گفتند: به خدا سوگند ما تنها از این جهت به رسول خدا ایمان آوردیم که از آتش نجات یابیم. وقتی به مدینه رسیدند ماجرا را به رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- گفتند. ایشان فرمود: چنانچه وارد آتش می‌شدند از آن خارج نمی‌شدند. در حدیث دیگری نیز آمده است: «إنما الطاعة فی المعروف» اطاعت تنها در معروف است. 

با این حال احادیث دیگری نیز وجود دارد که حدود اطاعت و زمان شورش بر امیر را مشخص کرده است: «إلا أن تروا منهم کفراً بواحاً» مگر از آنان کفر آشکاری سر زند. امام نووی می‌گوید: مراد از کفر در این‌جا معصیت است. [نگا: نیل الاوطار شوکانی؛ ج ۷ ص ۳۶۱]. 

نصوصی که دکتر راغب و هم‌شاگردانش به آن استناد کرده‌اند از اسلامی حکایت دارد که با قدرت تمام در کنار ظالم می‌ایستد و در حد توان از او حمایت می‌کند، خواه دکتر راغب بخواهد یا نخواهد. این چه دینی است که از ظالم حمایت می‌کند و آن ظالم به قتل عام مردم و تجاوز به زنان و بازداشت شهروندان و آواره کردن آنان دست می‌زند، آن‌گاه از مظلومان می‌خواهیم صبر داشته باشند؟ این‌‌ همان صبری است برخی از فقیهان از آن به «صبر الاغ» یاد کرده‌اند. بعضی‌ها از این هم پا فرا‌تر نهاده‌اند و گفته‌اند که نباید ظالم را نفرین کرد. شما را به خدا آیا این دعوت به بی‌دینی و کفر به اسلام نیست؟ این چه دینی است که از هر جهت از ظالم حمایت می‌کند و تنها در کنار کسی می‌ایستد که از ابزار قدرت برخوردار است؟ البته قدرتی که سودش به مظلومان و مستمندان نمی‌رسد، مگر آنانی که از او اطاعت کنند. حامیان این دین فقط توانسته‌اند شیوه‌ی قتلشان را انتخاب کنند؛ زنان فقط توانسته‌اند روش‌ آسان‌تر تجاوز را انتخاب کنند و شکنجه‌شدگان راهی جز صبر پیش روی خود نیافته‌اند. حال اگر این ظالم چند حبه قرص روان‌گردان به آنان بدهد تا توان تحمل شکنجه را داشته باشد چه بهتر! چه فرقی می‌کرد اگر چنین کسی دو رکعت نماز می‌گزارد و برای ظالم طلب هدایت می‌کرد تا خداوند او را بر این ملت بردبار و مظلوم یاری دهد و بتواند بیش از پیش از آنان انتقام بگیرد! آیا این اسلامی است که خداوند در آن دفاع از مستمندان و ستم‌دیدگان را در حد جهاد در راه خدا قرار داده است؟ آنجا که می‌فرماید: 

 «وما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان» [نساء: ۷۵]. 

و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات‌] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمى‌جنگید؟ 

خداوند در این آیه دفاع از ستم‌دیدگان را با جهاد در راه خدا در یک درجه قرار داده است. 

عجیب آن است که دکتر راغب و هم‌فکران او به حدیث مذکور از صحیح مسلم استناد می‌کنند و می‌گویند که طاعت از ظالم واجب است اگر چه بر پشتت تازیانه زند و مالت را بخورد؛ اما حدیثی دیگر در‌‌ همان منبع را که پیرامون رفتار با ظالم و نکوهش تن دادن به حکم او و بیعت غیر شرعی آمده فراموش کرده‌اند. در این حدیث رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: 

 «سیکون أمراء فتعرفون وتنکرون، فمن کره بریء، ومن أنکر سلم، ولکن من رضی وبایع.» 

شما پیشوایانی خواهید داشت برخی از کار‌هایشان خوب و برخی ناپسند خواهد بود. هر کس از کارهای ناپسندشان بیزاری جوید عذرش پذیرفته است و هر کس بر آنان انکار کند جان به سلامت برده است اما کسی که رضایت دهد و بعیت کند در گناه‌شان شریک است. 

یعنی کسی که از آنان بیزاری جوید و انکار کند گناهی بر او نیست بر خلاف کسی که رضایت دهد و بیعت کند. طبعاً تمام این نصوص درباره‌ی کسی آمده است که با بیعت و انتخاب درست به قدرت رسیده است نه کسی که از راه کودتای نظامی قدرت را در دست می‌گیرد و اراده‌ی امت را زیر پا می‌گذارد؛ زنان را مورد تجاوز قرار می‌دهد و مردم را به خاک و خون می‌کشد. حکم چنین کسی معروف است امت باید با تمام توان با او مبارزه کند؛ به لحاظ شرع و به اجماع علما خون چنین کسی حلال است. از اینکه قدرت را تصاحب، مردم را قتل عام و حرمت زنان را هتک کرده است در هر سه مورد سزاوار قتل است. جناب دکتر من نمی‌دانم این نظر را چگونه پذیرفتەای؟ تو از موردی سخن می‌گویی که هیچ یک از فقها به آن نپرداخته‌اند. آنان از حاکمی سخن می‌‌گویند که با بیعت مردم بر سر کار آمده است وقتی چنین حاکمی به مردم ظلم روا دارد در برابر او چه باید کرد؟ مردم باید واجب امر به معروف و نهی از منکر را بر حسب توان خود و با توجه به اجازه‌ای که شریعت به آنان داده است اجرا کنند؛ مبارزه‌ای مسالمت‌آمیز با هر میزان توانی که دارند و این چیزی است که در شریعت اسلام بر آن تأکید شده است. 

آن‌چه گذشت واکاوی سریعی بود از بیانات دکتر راغب و دیگر نویسندگانی که به نوعی به این موضوع پرداخته‌اند و پاسخی بود به تمام این نظریه‌های آنان البته با در نظر گرفتن نیت حسنه‌ای که ممکن است در ورای آن وجود داشته باشد اما تنها نیت حسنه برای بیان موضع علمی فرد کافی نیست.